Wednesday 31 October 2007

غمگین که می شوی

غمگین که می شوی
غروب می کند خورشید.ء
تمام روزها
عصر جمعه می شود...
ء

Sunday 28 October 2007

قهوه ای

پرده اتاقم قهوه ای رنگ است.ء
یاد چشمانت که می افتم اما،ء
سفید می شود!ء

Saturday 27 October 2007

نفس

در یک شبانه روز
دو هزار و هشتصد و هشتاد بار
دوستت دارم.ء
.
.

دیروز نفس هایم را شمردم...
ء

Wednesday 24 October 2007

باران

آن روز که عاشقت شدم
باران می بارید.ء
.
.
باران بارید امروز
دوباره عاشقت شدم...ء

Tuesday 23 October 2007

غم

بغض غم می شکند
در چشم هایت.ء
گونه ام تر می شود ...ء

Sunday 21 October 2007

ماه

دنبال ماه می گشتم
بیهوده.ء
یادم نبود
به آسمان که نگاه می کنی
ماه گم و گور می شود
.
.
پ
پی نوشت: پستی که ملاحظه فرمودید اثر مشترکی است از بنده و امیر جان جانی

Friday 19 October 2007

روزگار

روزگارم
بی تو
چیزی کم ندارد.
ء
هیچ چیز ندارد!ء

Monday 15 October 2007

خواب و بیدار

چشم باز می کنم
دوستت دارم
چشم می بندم
دوستت دارم
در خواب
در بیداری
رویای رنگین شب و روزم
دوستت می دارم

Friday 12 October 2007

مهر

روزهایی هستند در زندگی که از روزهای دیگر رنگی ترند. آنقدر رنگی که شاید با هیچ حلاّلی پاک نشوند. امروز یکی از آن روزهای خوش رنگ زندگی است. زندگی من، زندگی تو! ءنمی دانستیم که قرار است انقدر عزیز بشود برایمان امروز و چه حس زندگی جاری می کند در دل هامان دانستنش حالا.ء
تنها آفریننده مهر می داند که چه بی اندازه سرخوشم از داشتنت و چه عاشقانه شکر می گویمش که آفرید امروز را و می آفریند هر روزمان را عزیزترینم!ء
.
.
!ءپی نوشت :نشده است و گمان هم نمی کنم بشود که دلم بخواهد از تو بنویسم و این همه کوچکی کلمات را به رخشان نکشم در برابرت

Wednesday 10 October 2007

رنگین کمان

باد که ابر را بیاورد
ابر که ببارد
دوباره باد بیاید و
خورشید را بیاورد،ء
تو لبخند می زنی به رویم
رنگین کمان بی همتایم!ء
ء


پی نوشت: چقدر خوبه که تو رنگین کمون منی

Tuesday 9 October 2007

تلخ تلخ

هوای پاییز
آسمان ابری
کجایی اشک؟

Thursday 4 October 2007

تلخ و شیرین

کمی تلخ
.کمی شیرین
روزهای دلتنگی...ء

Tuesday 2 October 2007

حال

یاد می گیرم:ء
نگاهی به روبرو
نگاهی به پشت سر
زندگی در اکنون...ء

Monday 1 October 2007

شعر

شعر می شوی در خاطرم
جاری می شوی از دلم
و می نشینی بر سپیدی کاغذ.
ء
می خوانمت، می خوانمت، می خوانمت ...
ء
دوباره شعر می شوی