در من خیال ها جان می گیرند، می میرند
در من دریاها طوفان به پا می کنند، آرام می یابند
در من دریاها طوفان به پا می کنند، آرام می یابند
در من آغازها غوغا می کنند، رنگ می بازند
...
تو ظهور کرده ای، مانده ای، می مانی
.
.
پی نوشت: آن روز قاصدکم آمد. خوشحال بود.قاصدکان دیگری در راه اند.کاش
خوشحال باشند و خوشحالمان کنند
خوشحال باشند و خوشحالمان کنند